باز من ماندم و خلوتی سرد                   خاطراتی زبگذشته ای دور

یار عشقی که با حصرت و درد                رفت و خاموشی شد در دل گور

می ارمت

به بارونی ترین ایه می ارت

ببین با کدوم ایه می ارمت

غزل مهربان تر شد مهربان

به جان خودت دوست می دارمت

چه قدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه ها توخیس کنه ولی مجبوربشی بخندی تا نفهمه که هنوز دوستش داری .

چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش هیچ حرفی جز سلام نتونی بهش بگی .

چه قدر سخته گل ارزوها تو تو باغ دیگه ببینی وهزار بار تو خودت بشکنی و اروم زیر لب بگی :

گل من باغچه نو مبارک.