نگاهی دیگر

نگاهی دیگر

آقایان بازی تمام شد ،قهرمان مرد و هنرپیشه با عینک جدید آفتابیش ،در اتومبیل جدیدش پلیسهای راهنمایی را به بوقی آرتیستی دعوت کرد و همه چراغهای قرمز شهر برایش سبز شدند و پنهانی در دل تمامی دختران نوبالغ مدرسه ای خانه گرفت و در هر کیف مدرسه عکس گذاشت . قهرمان در یک تراژدی نه به این داغی ،نه به این غمناکی ، اما مرد . چه فرقی میکند مرگ با گلوله یا ایست قلبی به خاطر مصرف مواد مخدر یا مرگ در یک مسابقه گاو بازی و یا راندن هواپیمایی آتش گرفته تا آن را از روی منطقه مسکونی بگذرانی و آخرین شانست را برای اجکت کردن صندلی پرواز مصرف کنی . مرگ، خواه ناخواه یک چیزیست که پیش می آید و در عمل فرآیندهای فیزیولوژیکی تو به پایان میرسد . ناگهان به سان این آدمهایگیج که تازه از خواب برخاستند خودت را میبینی که پشت دروازه اهی زمان و مکان ایستاده ای . آنوقت میبینی که برروی زمین فریاد وامصیبتا بلند میشود . آی قهرمان ، آی ناجی، کجا رفتی؟

حتی میبینی که آنهایی هم که نمیشناختی سعی میکنند که در ذهنشان چیزی از تو به خاطر بیاورند یا بسازند، آنقدر عمیق که خودشان هم باورشان میشود و حتی خود تو هم باور میکنی . تویی که دیگر یک سرگرمی تازه ای هم پیدا کرده ای . آن هم رد شدن از میان در و دیوار و ایستادن وسط اتوبان شلوغ شهید چمران و خیابان کنسیگتون لندن یا گلندال آستریت ایندیانا و ........تازه شنیدم که از بالای برج اتاوا هم دایوزدی. بابا دستخوش!فکرش رو که میکنم که روح مرحوم مهاتماگاندی با روح مرحومه بریژیت باردو به یک مسافرت دو نفره بر روی جریان گلف استریم رفته اند !یک جورایی دلم برای تفکرات این دنیا میسوزه . به این فکر می افتم که این همه قانون ، این همه حماقت ، مرز ، جنگ و فقروفحشا، عدالت و اتم و استامینوفن ، پرورش شترمرغ و ایمان ، پرورش ایمان و تعصبات جنسی و قبیله ای ، تام و جری و این همه حکم تکفیر و اعدام . این همه ، این همه ! برای چی؟ چه فرقی می کنه که من نابغه باشم یا دیوانه ای مادرزاد، یانه . دست و پایم سالم باشه یا نه ، پدرومادرم مرابه باانواع ویتامینها و واکسنها بزرگ کرده باشند یا شیر خشک کوپنی ، رواندا یا سوییس ؟ فرقی نمیکند . چون که قرار است که بمیرم . به دنیا می آیم ، عادت می کنم که هر بلایی به سرم بیاید بگویم امتحان است ، آزمون خاص خداوندی است . من فردی ویژه هستم ، قهرمانی برای نجات روح بشر. چه حاصل یک پیوند ثبت شده در دفتر ودستک و چه فرزندی که امروزه جهان متمدن امروز محترمانه به من عنوان فرزند یک مادر مجرد بدهد. چه اتفاقی میافتد اگر مسلمان به دنیا بیایم یا مسیحی یا بهایی و یا پیرو هردین و مکتبی و اندیشه ای . بهشتی هستم یا جهنمی؟ این هم مهم نیست . باور کن وقتی که بمیریم هیچ کدوم از اینها اهمیتی نداره ، دارم فکر میکنم که چی مهمه ؟ یادی ، خاطره ای ، نگاهی ، عشقی، عشق من به تو ، به ما ، به شما،به بشر،به جهان . فرق در یک چیز است ، تا چه قدر باور میکنی که دیگران برایت چه کرده اند ، یا چه قدرتو برای دیگران کار انجام داده ای ؟ آموختن گذشت ، فداکاری،ایثار و این که از گفتن جمله من اشتباه کردم ، شماببخشید!!ابایی نداشته باشی . ای کاش ، ای کاش ، ای کاش درهنگام خداحافظیمان سرشار شده باشیم از عشق و لذت و حیات . ای کاش در خاطرمان بماند که زندگی یا مرگ ما درزندگی دیگران چه تاثیری باید بگذاریم .

نظرات 8 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:50 ب.ظ http://www.maryamgoli.blogsky.com/

man ham doost
ok
بوس بوس

سعید یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:55 ب.ظ http://d0or55so0r.blogsky.com

salam
khili jaleb bood.
afarin
bishtar talash kon.
bye

moh3en یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:58 ب.ظ http://www.30tfun.com

سلام خوبی؟
عجب وبلاگ باحالی داری ممنون
به منم سر بزن
راستی اگه تبادل لینک میکنی منو با عنوان شهر سرگرمی و دانلود لینک کن بعدش لینکت رو برام بفرست
راستی به کاربران هدیه وی پی ان رایگان میدم پس حتما بیا

ناز سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 ب.ظ http://ketabkhooneman.blogfa.com

ما هر دومون یه اسم داریم آیا؟؟؟

الهام پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:27 ق.ظ http://www.asemuneeshgh.blogsky.com



سلام دوست عزیز ممنون ازاینکه به وبلاگم آمدی و نظر دادی .......وبلاگ بسیار جالبی داری امیدوارم که موفق باشی .....منو با اسم آسمون عشق لینک کن و بهم خبر بده تا شما رو با هر اسمی که دوست داشتی لینک کنم....به امید دیدار

امید پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:34 ق.ظ http://ghalamoo-soekh.blogsky.com

سلام.
از اینکه تو وبلاگ نظر دادی ممنون.

من یکم سرم شلوغ بود آخه تازه کارم دیگه

تا اومدم بفهمم چی به چیه یکم تایم برد.

راستی وبلاگ خوبی داری.

باران عشق پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:56 ب.ظ http://www.baraneeshgh.blogsky.com

متن جالبی بود !
مرسی به من سر زدی

کیومرث یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:48 ق.ظ http://chegeni.blogsky.com

سلام دوست عزیز.خوب مینویسی.اما سعی کن از شیوه های نگارش کلیشه ای استفاده نکن.سادگی در نوشتار مانند ال احمد نوشته را چون سفره ای که بسادگی اراسته شده و دیدن ان سفره اشتها را بر می انگیزد.قبولت داریم.موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد