دروازه تمدن گشوده شد  

میراثمان اما در هیاهوی پوچمان گم شد .

چه بر سرمان آمد

چه بر سرمان آمد

ترانه پینک و سیگاری حشیش

و استخراج مرگ از درون قرصهای شیشه ای

و ضرباهنگ منظم باطوم و تگرگ

این حق ما بود؟

در وانفسای جرم و خیانت توده های انقلاب

در فصل درو حقیقت

میان جلگه های دروغ

............................

با تو از جامعه مدنی میگویم

از آزادی زهر و گلوله

و تصادفات رانندگی مشکوک

در مقابله با شهوت قلم و کاغذ

واعتیاد کلمه به آزادی

..............................

با تو از آزادی می گویم

از آزادی دژخیمان در لباسهای شخصیشان

در مقابله با ابتذال کنگره و حزب و دانشجو

هی یاران

تاب من سخن از سوسن و شقایق نیست

آسمان هست

عشق هست

اما

آزادی نیست.