به چه دل بستیم

به چه دل بستیم

دستهایمان خورشید را لمس نخواهد کرد

وقتی که نگاهمان را

تنها به رقص شعله شمعی دلخوش میسازیم

آنگاه ، خود را

در تهاجم بادهای وحشی

و خشم خدایان باستانی

به بند می آوریم

دیگر ، هیچ گاه گرم نخواهیم شد

چرا که شعله کوچک را

بادی نه

که فوت کودکی گستاخ و بازیگوش

...................................................

چه بیرحمانه خاموش خواهد ساخت

آرزوهایمان را

نظرات 3 + ارسال نظر
محمود پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ق.ظ http://bidagh.blogsky.com

ای یار نازنین
ما باد را هرگز نکاشتیم که طوفان درو کنیم
ما بذر کاشتیم،همت کاشتیم
تا که روید از زمین
اما شبی که جشن درو گرم گشته بود
درآن بزم دلنشین
ناگاه حرامیان...
چه بگویم ؟
فقط همین !

IvI a h d i شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:00 ب.ظ http://meriti-1.blogsky.com

Zizi شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ب.ظ

پرواز را به خاطر بسپار که پرنده مردنی است !

پ ن : خودت با دست خودت پرنده ایت را می کشی؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد